● در یکی از درس های کتاب پیام های آسمانی کلاس نهم داستانی با این مضمون آمده است:
⬅️روزی "مالک اشتر" از بازار می گذشت که فردی او را مورد توهین قرار داد و با پرتاب آشغال به سمتش ، او را به باد تمسخر گرفت !
⬅️مردم که مالک را می شناختند ،او را به توهین کننده معرفی کردند و آن مرد که تازه فهمیده بود چه اشتباهی کرده و جان خودش را در خطر می دید برای عرض" پوزش" بدنبال مالک دوید !
⬅️مالک در مسجد عبادت می کرد و وقتی متوجه آن شخص شد و فهمید برای عذرخواهی آمده به او گفت به مسجد آمده تا برای او دعا کند و از خدای بزرگ طلب بخشش !
⬅️⬅️داستان با اهمیت بخشش ادامه می یابد و نتیجه گیری می شود !

⏪الغرض:

◀️اینکه چرا مالک اشتر بعنوان یکی از "فرمانده"هان اسلام در کوچه و بازار بدون محافظ و بادی گارد عبور می کرده بماند !
◀️اینکه چطور می شود ایشان با آن "پست و مقام" رفیعش بگونه ای لباس پوشیده که آن فرد توهین کننده از لباس و سر و وضعش ، پست و مقامش را نفهمیده نیز ، بماند !
◀️◀️ولی اینکه چطور ممکن است یک شخص بی ادب ولو از روی جهل و نادانی به یک "ِ" مهم و یک فرمانده ی "ارشدِ" حکومت ، جسارت کند و توهین ! و بعد دچار احضار و توبیخ و زندان و محرومیت و ممنوعیت و سانسور که نشود هیچ مورد دعای آن "مسول" نیز قرار گیرد "تضادی" است که برای دانش آموزان حل ناشدنی بوده و هست !
⏪اگر ما پیرو اسلام "علی" علیه السلام هستیم ، که هستیم ! چرا مردم در مواجهه با مراجع و ائمه جمعه و مسولین که هیچ ، حتی در مواجهه با بعضی از مسولین میانی و پایین جامعه و و بدتر از آن حتی در مواجهه با بعضی از ون در "مساجد" و "مدارس"، مشکل داشته و آنها را دست نیافتنی می بینند !
⏪چرا صدای "مردم" و اعتراضشان برای رسیدن به "حکومت" ، باید از "ممیزی" ها و "مصلحت اندیشی" های بیوت و دفاتر و منشی ها بگذرد !
                           

◀️پی نوشت : مالک شاگرد مکتب و مرام اهل بیت بوده ، این داستان از امام باقر علیه السلام نقل شده.
امام باقر، محمد بن علی بن الحسین علیه السلام، لقبش باقر» است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت باقر العلوم» می گفتند، یعنی شکافنده دانشها.
مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، کلمه باقر» را تصحیف کرد به کلمه بقر» یعنی گاو، به آن حضرت گفت: انت بقر» یعنی تو گاوی.
امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: نه، من بقر نیستم، من باقرم.»
مسیحی: تو پسر زنی هستی که آشپز بود.
- شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی شود.
- مادرت سیاه و بی شرم و بد زبان بود.
- اگر این نسبتها که به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی.
مشاهده اینهمه حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند.
مرد مسیحی بعدا مسلمان شد

• فتامل.
 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها